ریاضی به توان دو
ریاضی به توان دو
نوشته شده در تاريخ جمعه 10 فروردين 1391برچسب:, توسط ز.جلالوند/و با تشکر بسیار از دوستان عزیزم ص.ثمرسین و ف.صفدری |

 

 

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد

 

 

 

می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی

 

 

 

استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی

 

 

 

ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح

 

 

 

که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی

 

 

 

استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و

 

 

 

معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و

 

 

اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا

 

 

 

آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند

 

 

 

چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر

 

 

 

پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از

 

 

 

فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند

 

 

 

کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا

 

آماده شود.

 

 

*نکته:*

 

 

با همان متری یکه دیگران را اندازه گیری میکنی سنجیده میشوی